مادرانه

آغاز شهریور 89

1390/3/17 21:43
345 بازدید
اشتراک گذاری

سلام  گوچو گوچوی من

  موضوع از روزی شروع شد  که رفته بودم خونه خاله لیلا  تا اون روز  اصلا به تو فکر نمیکردم  نه اینکه فک کنی  دوس نداشتم  توبیایا  ....نه  میگفتم که زود   حالا....   خلاصه  خاله لیلا  یه دوست داشت که اسمش  خاله پریسا  بود    اون میخواست  نی نی دار بشه  بیچاره  ولی نمیشد   نشست  کلی منو نصیحت کرد  که حالا تا تو بری  دکتر  و ازمایش و  این حرفها  خودش یه سال طول میکشه    اخه من میگفتم  1 سال دیگه میخوام اقدام  کنم واسه  اینکه تو بیای تو دلم  خلاصه   وقتی  حال وروز  خاله پریسا  رو دیدم نگران شدم  . وقتی اومدم  خونه  به بابا رضا گفتم  که دیگه وقتش که گوچو گوچومونو بیاریم تا ما بجمبیم 1 سال طول میکشه  بابا رضا هم که کلی تعجب کرده بود که  چی شده من این تصمیم رو گرفتم از خدا خواسته  قبول کرد.

چند روز بعدش من رفتم دکتر  خانم دکتر واسه مامانی  یه سری ازمایش نوشت که حالا که یه نینی ناز میخواد بیاد  مشگلی نباشه  خلاصه جواب ازمایشها خوب  بود  از اونجایی که  قرار بود  واکسن هپاتیت بزنم خانم دکتر گفت باید  واکسن وبزنی بعد اقدام کنی  منم حرف  خانم دکتر و گوش کردم و تا اینکه ابان 89 شد  و من واکسنم و زدم و  خلاصه  با هزارتا امید  وارزو  ابان  خواستیم که تو بیای .

خلاصه از ابان ماه  دقدقه من شروع شد اولین ماه که  موقع پری من بود که ببینم خبری شده یا نه دیدم نه پری نیومد کلی خوشحال شدم لبخند وقتی دیدم 10 روز گذشت  وخبری از پری نشد    بی بی چک گرفتم  اما دیدم منفی شد  بیچاره بابا رضا هر سری با کلی ذوق ازم میپرسید منم میگفتم  منفی  اونم حالش میگرفت   ناراحت  دیدم نه اینجوری نمیشه باید برم ازمایش بدم      خلاصه با کلی ذوق رفتم واسه ازمایش    وقتی  جواب  ازمایشو گرفتم   باورم  نمیشد که منفی  باشهگریهاخه میدونی مامانی  تا اون موقع پریهام منظم   بود  درست زمانی که تصمیم گرفتم    شما تشریف بیاری   یه کیست   مزاحم اومد  جای تو رو اشغال کردعصبانیخلاصه مجبور شدم برم دکتر تا بفهمم که  حالا که  گوچو گوچو نیست پس  چیه      وقتی فهمیدم  کیست  خانم دکتر  گفت باید 3 ماه قرص بخوری   تا این کیست مزاحم بره  منم مجبور شدم  3 ماه قرص بخورم که  شد عید   ..  عید رفتم سونوگرافی گفت گه خوب  شدم قلب  حالا هم از عید 90    منتظریم که تو  گوچو گوچوی  من و بابایی بیایی  اما شما فعلا ناز میکنی. 

این ماه  خیلی منتظرت بودم عزیزم  اما  نیومدی  عب نداه  عزیز دلم  انتظارتم شیرین   ولی  منو بابایی رو زیاد منتظر نذاریا  ناراحن میشیم اون موقع گریه میکنیمگریهعروسکات منتظرتن عشقم زودی بیا

مامانی  به نی نی  خاله پریسا هم بگو  بیاد  اخه مامانش گناه داره  داره  هی گریه میکنه میگه من نی نیمو میخوامگریه

زود بیاااااااااااااااا  فعلا  بای بایبای بای

نی نی گولوی من


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد