شروعی دوباره ..........درد و دل
خدا رو صد هزار مرتبه شکر که بالخره ازمایش همسری عالی شد
و از این ماه میریم به سراغ نی نی
دکی هم یه سری بهم دارو داده اولین باره که دارو میخورم انشالله که جواب بده
میدونین چرا انقد بی انرژی مینویسم
چون اذر شد و خونه ما هنوز حاضر نشده
خیلی دلم گرفته میدونین چرا چون مجبور شدم پرده ها رو در بیارم بشورم خونه تکونی کنم چون
به هوای اینکه قرار مهر بریم خیلی وقته خونه رو تمیز نکردم
و کلی این کثیفی خونه بهم انرژی منفی میده بعدشم معلوم نیست که خونه ما کی حاضر
میشه که مثلا اگه یه وقتی من باردار شدم و اینجا موندگار شدیم حداقل از کثیفی خونه کلافه
نشم و و اگه باردار بشم دیگه نمیتونم کاری بکنم
ولی میدونین چیه نمیدونم چرا زوری دارم تمیز میکنم
اقا جان خدا جان بابا اخه به کی بگم به خودت که میگم گوش نمیکنی من از این خونه خسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسته شدم اح بیزارم ازش
بابا منم ادمم دلم تنوع میخواد خونه جدید میخواد ای خدا فکرشو که میکنم که چقد دیگه باید صبر کنم دیوانه میشم
از یه طرف باید اقدام کنم از یه طرف دوس دارم از یه طرف دوس ندارم
فکر اینکه بارداری رو اینجا بگذرونم و حرفا و حدیثا و اون حرصایی که سر اون بارداری قبلی خوردم تنم و میلرزونه
از یه طرف نور علا نور خواهر شوشو که تا دوماه اینده میاد و اگه من باردار باشم دکی بگه از جات
تکون نخور جواب اینا رو چی بدم
چون بر اساس تجربه قبلیم این بار اصلا نمیخوام به کسی بگم چون اون سری تاج برلیان
گذاشتن رو سرم خانواده شوشو
باید پاسخگوی سوالاتشون که چرا نمیای و از این حرفا هم باشم که در خدمت گذاری خواهر
شوشو باشیم که یوقت بهشون بر نخوره
اما بخوره من که تصمیمم و گرفتم
نی نی برام مهمتره
ولی خدااااااااااااااااا
این همه فکرو که میکنما میخوام دیوونه بشم از این بلاتکلیفی خونه
دوستان عزیز لطفا واسه ارامش من دعا کنید خونمون زودتر حاضر بشه
خدا اخه این خواسته زیادی بعد 7 سال یه خونه مستقل میخوام
خدا نی نی روسپردم به خودت هر چی به صلاحم همون باشه