این روزها.... اندر احوالات من .... بی بی چک منفی

سلام

این روزها فکرها ی زیادی که معلوم نیست واقعیت هستند یا رویا  یا رویاهایی که قرار است به واقعیت تبدیل شوند 

یا نشوند

خلاصه اینکه ذهنم را سخت به خودش مشغول کرده و ما در رویاها و ارزوها و توهمات و ابرهای خویش به سرمیبریم

یکی از این واقعیتها که برای من رویایی دست نیافتنی شده این خانه طلسم شده است که روزی هزار بار بهش فکر میکنم و به این فکر میکنم که کی میخواهد تمام شود ایا تمام میشود نمیشود قبل از عید تمام میشود بعد از عید تمام میشود

این مبل را  بگیرم ان پرده این کابینت (در صورتی که هیچ پولی هم در بساط نیست) خلاصه اینکه دارم خل میشوم  بس که بهش فکر میکنم دعا کنید تا 1 ماه دیگر  تمام بشود چون دیگر خسته شدم از این خانه و کاشانه و مادر شوهر(با این که کاری به کارم ندارد خدا رو شکر)

یکی دیگر از ان رویا ها و واقعیتها که معلوم نیست رویاس یا واقعیت بحث مهم نی نی است که انشالله ماه بعد به سراغش خواهیم رفت

در این میان که موضوعی که ان نیز معضلی شده یک عدد کیست است که حدود 3 سانتی میشود و خیلی بی موقع مزاحم شده و من باید در صدد از بین بردن او باشم

تمام فکرم این روزها برای از بین بردن ان است که ایا اگر دوماه قرص بخورم از بین میرود یا نه؟ یا1 ماه بس است و برایم ضرر دارد

واینکه ماه بعد که میروم پیش دکی جان ایا میخواهد به من دارو بدهد

ایا در اولین اقدام انتحاری نی نی خانم یا اقا تشریف فرما میشود ؟ بله باید بشود 

تمام این افکار درون کله مبارکم از این ور به ان ور قل میخورند و فعلا هیچ کدام به حقیقت نپیوسته

راستش رابخواهید دیگر کم اورده ام و حوصله صبر ندارم اخر مگر صبر من صبر عیوب است ای خدا

یکی دیگر از رویاهایم درس خواندن یا نخواندن؟ کلاس زبان رفتن یا نرفتن و یوگا که قرار است بروم

هنوز تکلیفم با خودم روشن نیست  واقعا نمیدانم در این دو مورد در رویا باقی بمانم یا واقعیت راستش رابخواهید شدیدا هم تنبل و دل مرده شده ام و انگیزه هیچ کاری را ندارم در صورتی که شدیدا هم دوس دارم این کارها را و از این وضعیت بی کاری و علافی شدیدا در  عذاب وجدان به سر میبرم

خوووووووووووووب برویم سراغ اندر احوالات دیروزم و توهم حاملگی با قصه گذاشتن بی بی چک در 8 صبح

از قضا دیروز مهمان داشتیم یکی از دوستای خانوادگی

حرف افتاد( گلاب به روتون )  از 2 ساعت با 2ساعت رفتنهای شبانه من به دستشویی

اخر یکی از علائم بارداری تکرر ادار است

داشتم به سهیلا شکایت میکردم از این وضع و این که نمیدانم چرا جدیدا انقد ر شکمو شده ام و تکرر ادرار  دارم   او نیز نامردی نکرد و مرا که خود کلا این روزها در توهم به سر میبرم را به سوی رویای بارداری سوق داد

من نیز قندی درون دلم اب شد

اما من گفتم با وجود خوردن قرص مگر ممکن است  او نیز گفت اری 

خلاصه شب بعد از اینکه مهمانها تشریف فرما شدن بعد از جمع و جور خانه تا سر به بالین بگذاریم شد 2.30 خوابم نبرد خوابم میامدا خیلی هم شدید اما نمیدانم چرا من را به 7 پادشاه نبرد خلاصه تا صب بازهم ان بازی نیمه شبانه من به راه خانه و توالت شروع شد

صبح از صدای زنگ موبایل که 2 ماهی است که انرا میگذارم برای بیدار شدن و صبحانه دادن به همسر اما هنوز موفق نشدم   خلاصه با سر درد بدی بیدار شدم و خیلی هم شدید ج ..... داشتم به همسر جان گفتم که برود و برایم یک عدد بی بی چک بگیرد او نیز تعجب کرده بود  که مگر میشود گفتم شاید..

خلاصه نیم ساعتی طول کشید و من نیز به سختی خودم را نگه داشتم  بعد همسر جان تشریف فرما شدن  و من بی بی را تست کردم و منفـــــــــــــــــــــــــــــی شد  

ای سهیلا بگم که چی بشوی تو.

خلاصه این بود اندر احوالات من 

نمیدانم چرا زبانم اینطور شده یعنی فقط این مدلی نوشتنم میاید

سرتان را در د اوردم  به بزرگی خودتان ببخشید  اخر زیادی در مغزم  قل میخوردن این رویاها 

گفتم مدتی پیاده شان کنم در این وبلاگ بلکه مخم سبک شود به چیزهای دیگر نیز بتوانم تفکر کنم  از جمله همان درس و کلاس  زبان 

فعلا تا اندر احوالات دیگرمن شما رو به خدا میسپارم