مادرانه

روزگار ابری من

سلام عزیزم اگه بدونی این چند روز چه بر سر من گذشته امیدوارم که خدای مهربون سر هیچکس این حس وحال بد و که سرشار از نا امیدی و افسردگی نیاره خیلی خیلی حالم بد بود الان که دارم برات مینویسم کمی بهتر شدم امیدوارم که فردا صب که از خواب پا میشم حالم خوب شده باشه و باز اون حس بد واون افکار شوم سراغم نیاد امروز رفتم دکتر بهم یه سری دارو داد  بعد از ظهر هم با خاله زهرا رفتیم استخر اما امان از دل من که توش اشوب بود همش با خودم میگم اگه نی نی گولوم بود شاید اینطوری نمیشدم شاید انقدر با تو سرگرم بودم که این تنهایی رو حس نمیکردم و این افکار بد سراغم نمیومد این چند روز خیلی حسرتتو خورد...
25 آبان 1390

هر چی میخوای بگو از دل تنگ تو

..................................................................................................................... ............................................. ........... ......................... ........................................ ................... .............. . چی بگم  نمیدونم خوب دیگه بعضی وقتا ادم نمیدونه چی بگه اصلا چیزی نگه بهتره اینم وضعیت حال امروز من بود نی نی گولو ...
15 آبان 1390

من و خاله مینا

سلام نی نی گولوی   پر رووووووووووووووو   این ماه هم نیومدی  عب  نداره  وقتی بیایی دو سه تا گاز  محکم از  لپت میگیرم. خوب امروز   با خاله مینا  داریم  با هم برات مینویسیم  که چقدر منتظریم که بیای جمعه تولدم بود(10تیر)  و مامانی و اقا جون و دایی   و  خاله مینا اینجا بودن  و برای تولد من  یه کیک  و  یه ساعت  برام گرفته بودن   و بابایی هم  عطر مورد علاقم رو برام گرفت  . خلاصه که  خیلی بهم خوش گذشت                         اما جای تو خیلی...
15 آبان 1390

بی حوصلگی

سلام نی نی جووووووووون خیلی وقت اینجا نیومدم .اخه میدونی نمیدونم چرا اصلا حوصله هیچی رو ندارم. ..................................................... چی بگم از کجا بگم نمیدونم............. از کجا شروع کنم حرفهای روزمرگیمون بر میگرده به تیر که تولد من بود و خاله مینا اینجا پیش من بود  منم دیگه بعد از اون نیومدم پیشت.چون دیگه نمیخوام به این فکر کنم که کی میای....... نی نی گولو بعد این که تیر ماه خیلی منتظرت بودم که میای اما نیومدی گفتم بزار برم دکتر ببینم دکتر چی میگه  اما بعد اینکه به خانم دکتر گفتم 5 ماه اقدام کردم  کلی نشست منو نصیحت کرد که حالا تا 1 سال جا داری و از این حرفها بعد کلی اصرار م...
7 شهريور 1390

انتظار تلخ

من امشب خیلی دلم گرفته نی نی جون اخه میدونی از وقتی که  زد به سرم که بیای  تو این دنیا پیش ما تا  ما رو از تنهایی در بیاری دیگه اروم وقرار ندارم روزها لحظه ها مدام تو فکرمی.همش هی باخودم میگم بی خیال اما نمیشه همش میترسم که نکنه یه وقت نیای این فکر دیوونم میکنه   .نمیدونم امشب چم شده  کلی گریه کردم  احساس میکنم  همه روزهام داره به شمارش  این که کی میای میگذره  خیلی این انتظار سخته نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بهار فروردین ......... پر از امیدبودم اما وقتی نشد خیلی ناراحت شدم اردیبهشت.......باز هم خیال اما وقتی نشد به خودم دلداری دادم خرداد............باورم بودی که میای اما...
7 تير 1390

خواب گوچو گوچو

سلام  گوچو  گوچوی من چند  روز پیشا   خوابتو  دیدم   نمیدونی  که چقدر  دوست  داشتنی  بودی  عسیسسسسسم    نی نی من . خواب  دیدم  تو  به  دنیا  اومدی   من  تو بیمارستان   رو  تخت  دراز کشیدم  و  خانم  پرستار  تو  رو میاره میده  بغلم   انقد  ناز بودی  خیلی  خوشگل  بودی  عزیزم   منم  داشتم  بهت  شیر  میدادم    وتو هم  خیلی  راحت داشتی  شیر میخوردی و من  داشتم با  لذت  نگاهت...
22 خرداد 1390

آغاز شهریور 89

سلام  گوچو گوچوی من   موضوع از روزی شروع شد  که رفته بودم خونه خاله لیلا  تا اون روز  اصلا به تو فکر نمیکردم  نه اینکه فک کنی  دوس نداشتم  توبیایا  ....نه  میگفتم که زود   حالا....   خلاصه  خاله لیلا  یه دوست داشت که اسمش  خاله پریسا  بود    اون میخواست  نی نی دار بشه  بیچاره  ولی نمیشد   نشست  کلی منو نصیحت کرد  که حالا تا تو بری  دکتر  و ازمایش و  این حرفها  خودش یه سال طول میکشه    اخه من میگفتم  1 سال دیگه میخوام اقدام  کنم واسه  اینکه تو بیای ...
17 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد