این روزها
سلام عشق کوچولوی من
خیلی وقته که نیومدم برات بنویسم قند عسلم
چون حسابی سرم شلوغ بود
از یه طرف تمیز کردن خونه به مناسبت ورود شما (به کمک بابایی دستش درد نکنه )
از طرفی خرید سیسمونی که (مامان مهین و اقا جون زحمتش رو کشیدن )
مامان مهین کلی لباسای خوشگل برات بافته
انشالله عکساشو میزارم
خلاصه اینکه حسابی سرگرم بودم
عزیزکم شما الان 33 هفته و 3 روزته
چیزی نمونده به اومدنت گلکم بی صبرانه منتظر اومدنتم چقد زود گذشت
از خدا میخوام صحیح و سالم بیای بغلم
یه خبر جدید در مورد اسمت از اونجایی که بابایی موافق اسم مانلی نیست
و من دوس دارم یه اسمی برات بذاریم که هر دومون دوسش داشته باشیم
امروز اسم آیدا رو بهش پیشنهاد دادم و اونم خوشش اومد و خدا روشکر تاییدش کرد
اسم آیدا رو همیشه دوس داشتم خیلی ناز و ملوس
میدونی به اسم مامانی هم خیلی میاد به خاطر همین دوس دارم اسمتو بزارم آیدا
انشالله اگه آیدا قطعی شد میام در مورد معانیش مینویسم
آیدا خانم عشق کوچولوی مامان و بابا