مادرانه

قشنگترین حس دنیا

سلام عشق کوچولوی من   وای که چقد بامزه بودی    عزیزم  کلی قند تو دلم اب شد مزشو فهمیدی   عزیزم  وقتی دیروز تو سونو دیدمت نمیدونم بگم چه حسی بود قشنگترین حس دنیا   این که ببینی یه نی نی کوچولو تو شکمت   وای انقد ناز خوابیده بودی تازه اون موقع مطمئن شدم   چون تا الان همش میگفتم چیزی حس نمیکنم   شک میکردم که باردارم ولی وقتی دیروز تو سونو دیدمت دیگه مطمئن مطمئن شدم   بعد از اینکه خانم دکتر  اندازه گیریهارو انجام داد   گفت اینم صدای قلبش وای منو میگی  قیافم   نیشم تا بنا گو...
6 تير 1392

وعده دیدار

عشق کوچولوی من وعده دیدارمون رسید امروز نوبت دکتر دارم نمیدونم واسه کی سونو بده  راستشو بخوای کمی استرس دارم  اما توکل کردم به خدا    خیلی خیلی دوست دارم امروز صدای قلبتو بشنوم گلکم از همه دوستای عزیزم میخوام که برای من و نی نیم دعا کنن    ...
5 تير 1392

درد و دل با عشق کوچولوی من

سلام    عشق کوچولوی مامان   این روزها  خیلی خوشحالم که تو تو وجودمی گل من  خوب رشد کن سالم رشد کن   تا به سلامتی بیای تو بغلم     قرار 5 تیر بریم دکتر از خدا میخوام که همه چی خوب باشه   کارم شده فقط خوابیدن  خیلی کلافه ام اما همه اینها رو به خاطر تو به جون میخرم   عزیزکم مرسی که مامانی رو اذیت نمیکنی    بعضی وقتا شک میکنم که باردارم ! چون هیچ چیزی حس نمیکنم    الان فقط بعضی وقتا از بوی غذاها بدم میاد و تایه حدی بیشتر نیمتونم غذا بخورم   عشق کوچولو...
28 خرداد 1392

قلب عشق کوچولوی من

قربون قلب کوچولوت برم عشق کوچولوی من     که به زندگیمون رنگ و بوی تازه بخشیدی    عزیزم خیلی خوشحال شدم که  قلبت روئیت شد    خدایا شکرت  هزاران بار شکرت    خدایا این لحظات شیرینو  نصیب همه منتظرا کن   انشالله اگه بعدا حسش بود میام با جزئیات مینویسم    ...
9 خرداد 1392

معجزه بارداری من

سلام دیروز 14 اردیبهشت سال 92 شدیدا استرس داشتم و  همش یه حسی بهم میگفت که باردارم    خیلی دو دل بودم بی بی بذارم یا نه همش با خودم میگفتم مگه میشه با دو بار اقدام    هی خودمو اروم میکردم اما امان از دل من که اروم نمیشد خلاصه یه اس زدم به همسر جان که بی بی   چک بگیر  که مثلا تکلیفم روشن بشه که امروز که میخواستم برم پیش دکی بدونم چیکاره ام  جالب اینجا   بود که اصلا یه روز هم عقب ننداخته بودم  خلاصه همسری ظهر اومد و هی میگفت بی بی رو بذار منم   که .... نداشتم خلاصه با تمام استرس ناهار رو نوش جا کردم حالم خیلی بد  بود   نمیشه توصیفش  کرد ...
18 ارديبهشت 1392

موزه طلا

ا مروز سه شنبه 10 اردیبهشت سال 1392    با بچه های کلاس زبان و تیچر  گرام   رفتیم موزه طلا    یعنی عالی بودطلاها و جواهراتی اونجا بود   مال زمان  هخامنشیها نادر شاه و فتحعلی شاه و قاجار و غیره   همشون زیبا بودن طوری که  فقط دوست داشتی ساعتها نگاهشون کنی    تاج فرح دیبا و الماس دریای نور بزرگترین الماس  جهان  کره زمین که همش از طلا   و الماس  یاقوت و زمرد  درست شده بود  خیلی زیبا بودن وخیلی چیزای دیگه که خارج از توصیف  این گردش چند ساعته خیلی بهمون خوش گذشت ولی امان از   این پا...
10 ارديبهشت 1392

معجزه

خدای مهربانم میدانی که چشم براه معجزه زندگی ام هستم ؟ خداوندگار من  با تو حرف زدن چه ارامشی به من میدهد و چقدر من خوشبختم که تو را دارم  خدایا  میدانم که خوب میدانی ژرفای نیازم را  و عمق انتظارم را  مهربان من من که همیشه  تنها تو را صدا زده ام و تنها همه چیز را  همیشه از تو خواسته ام  تو را به خود خدائیت قسم  اجابتم کن  من معجزه زندگیم را  تنها از قدرت بی کرانت و از دریای رحمتت میخواهم  من مطمئن هستم  که تو ای خدای مهربانم  ارامش و عشق و خوشبختی و لحظات ناب زندگی را با معجزه ای به زیبایی مهربانی ات ...
24 فروردين 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مادرانه می باشد